هو

هو

دلنوشته ای برای او
هو

هو

دلنوشته ای برای او

مجنون


ساقی  اندر قدحم باز  می گلگون کرد


در می کهنه  دیرینه ما افیون کرد

 

دیگران را می دیرینه برابر می داد


 چو به این دلشده خسته  رسید افزون کرد

 

این قدح هوش مرا جمله بیکبار ببرد


این می اینبار مرا پاک ز خود بیرون کرد

 

تو  مپندارکه در ساغر و پیمانه ما


بت سنگین دل ما خون جگر اکنون کرد

 

آنچه در سینه مجنون منش دل خوانی


عشق خاکی است که با خون جگر معجون کرد

 

روز اول که به استاد سپردند مرا


 دیگران را خرد آموخت مرا مجنون کرد

 

 دل حافظ  که ز افسون لبت  بیخود  بود


چشم جادوی تو اش بار دگر افسون  کرد

نظرات 1 + ارسال نظر
فریناز چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:18 ق.ظ http://ferdosi-toosi.blogsky.com/


آری آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست»
فروغ

مرسی عزیزم به خاطر این شعر زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد