خوشبختی به هر خانهای سر می زند و کوبهاش را میکوبد... گاهی خوابیم و نمیشنویم... گاهی حس مهمانداری نداریم... گاهی خودمان را لایق آن مهمان نمیبینیم... گاهی میترسیم حریف مهمان نباشیم...
خوشبخت کسیست که در را باز میکند...هوشیار میشود... حوصله میکند...خودش را آنقدر لایق میداند که بین آنهمه در بسته در خانه او را زدهباشند و به بازی میشتابد بیآنکه به شکست بیاندیشد... خوشبختی یک بازی برنده برنده است... بین ما و خالقی که اگر اطمینان بهاو کنیم، این برنده بودن را از پیش میدانیم.
خوشبخت بودن یا شدن، توان بالایی میطلبد.. توانی که بابتش باید اندیشه داشت... باری بههر جهت زندگی کردن، که نیاز به صرف نیرو ندارد، حتما کسی را خوشبخت نمیکند... و اگر کسی ادعایش را دارد، شک نکنید که خوشبختی را نمیشناسد.
ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون
در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
ای کاش