بیخود شدهام لیکن بیخودتر از این خواهم
با
چشم تو می گویم من مست چنین خواهم
من تاج نمیخواهم من تخت نمیخواهم
در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم
آن یار نکوی من بگرفت گلوی من
گفتا که چه می خواهی گفتم که همین خواهم
با باد صبا خواهم تا دم بزنم لیکن
چون من دم خود دارم همراز مهین خواهم
در حلقه میقاتم ایمن شده ز آفاتم
مومم ز پی ختمت زان نقش نگین خواهم
ماهی دگر است ای جان اندر دل مه پنهان
زین علم یقینستم آن عین یقین خواهم
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
شاید آن خنده که امروز
دریغش کردیم آخرین
فرصت خندیدن ماست،
زندگی همهمه ی مبهمی
از رد شدن خاطره هاست
هر کجا خندیدیم زندگانی آنجاست...!
سپندار مذگان روز دلباختگان ایرانی بر تو ای ایرانی عاشق مبارک باد
ای یار دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز
ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو میپروری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
ز کوی یار می آ ید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی .
سال نو مبارک.
گل، هویت بهار است. و بهار آیینه ی قیامت. در این آیینه خود را تماشا کنیم . . .
پیشاپیش سیزده بدرتون مبارک[چشمک]
او که می رود نمی فهمد..اما او که بدرقه می کند خوب می داند...کاسه آب معجزه نمی کند...سلام . خسته نباشید بخاطر وبلاگ خوب و زیباتون.مرا همی با عنوان قوی تنها لینک بنمو وگرنه سیانور میخورما؟؟؟؟منتظرما؟؟؟؟؟؟