دستها را می گشایم ، می گشایم
بیشتر
آسمان را ، چون قدح ، در دست
می گیرم
وان زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم
تا قطره آخر
می شوم از روشنی سیراب
نور ، اینک نور ، در رگهای من جاری
است
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و
گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری است
فریدون مشیری
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
دستها را می گشایم ، می گشایم
بیشتر
آسمان را ، چون قدح ، در دست
می گیرم
وان زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم
تا قطره آخر
می شوم از روشنی سیراب
نور ، اینک نور ، در رگهای من جاری
است
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و
گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری است
فریدون مشیری